سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شهید مطهری ونقد مبا نی سکولاریسم (جمعه 86/12/3 ساعت 12:19 عصر)
محمد حسن قدردان قراملکى‏ [1]

مقدمه

تعریف سکولاریسم

تعریف شهید مطهرى

نقد مبانى نظرى سکولاریسم

مبناى اول: تئورى الهى حکومت

نقد نظریه

مبناى دوم: حقوق طبیعى و گذر از تکلیف به حق

تحلیل و بررسى

مبناى سوم: علم گرایى (سیانتیسم)

نقد نظریه

مبناى چهارم: عقل گرایى(راسیونالیسم)

نقد نظریه

مبناى پنجم: لیبرالیسم

بررسى و تحلیل

مبناى ششم: اومانیسم

بررسى و تحلیل

مبناى هفتم: تجدد و مدرنیسم

تحلیل و بررسى

مبناى هشتم: تجربه دینى

نقد نظریه



مقدمه

پیش از بررسىِ نقدهاى استاد شهید بر سکولاریسم، به نکاتى (تعریف و پیشینه سکولاریسم نسبت دین و سیاست) به عنوان مقدمه اشاره‏مى‏شود:


تعریف سکولاریسم

سکولاریسم (Saecularism) در اصطلاح، در معانى مختلف مانند: «جدا انگارى دین و دنیا»، «غیر مقدس و غیر روحانى»، «عقلانیت» و «علم گرایى» به کار مى‏رود. [2]

واژه لاتینى آن، سکولوم (Saeculum)، به معناى قرن و سده مى‏باشد. سکولوم در زبان کلاسیک مسیحیت، نقطه مقابل ابدیت و جاودانگى الوهیت؛ یعنى زمان حاضر است و در اصطلاح به معناى هر چیزى است که به این جهان تعلق دارد و به همان مقدار، از خداوند و الوهیت دور است. واژه ژرمنى آن (Weltich) به معناى «این جهانى» است که به دنیاى کنونى و مسائل آن نظر دارد. [3]

کاربرد اصطلاح سکولاریسم در جهان غرب، در معانى ذیل است:

1. جدایى دین از عرصه سیاست و حکومت: تعریفِ شایعِ سکولاریسم است. در این تعریف، دخالت دین در امور سیاسى وحکومتى مورد انکار و نفى قرار گرفته است.

2. جدایى دین و دنیا: در تعریف پیشین، تنها مشارکت دین در عرصه حکومت وسیاست نفى شده بود، اما در این تعریف هر نوع فعالیت دین در عرصه‏هاى دنیوى واجتماعى، حتى آموزشى نفى شده است. مبناى این تعریف تفسیر تجربى دینى وروانشناسى از دین است که آن را به امر فردى و قلبى فرو مى‏کاهد.

3. نفى دین: رویکرد افراطى علیه دین، نه حذف آن از عرصه اجتماع و دنیا، بلکه حذف آن از ذهن و دل انسانى است. در این نگرش، آموزه‏هاى فراطبیعى مورد نقد و جرح قرار مى‏گیرد و چون دین نیز از مصادیق بارز آن است، به نفى و پاک کردن صورت آن از ذهن انسانى پرداخته مى‏شود. [4]


تعریف شهید مطهرى

در عصر زندگانى شهید مطهرى، اصطلاح سکولاریسم کاربرد کمترى داشت و زیاد معمول نبوده، شاید یکى از علل آن، تحقّق عملى آن در حکومت پهلوى بوده است. با این وجود، استاد به دلیل تتبّع و مطالعات خود در اندیشه سیاسى و اجتماعى اسلام و غرب، با این نظریه آشنا بود.

اصطلاح سکولاریسم، در موارد محدود، در آثار قلمى و بیانى استاد به معناى جدایى دین از سیاست و حکومت به‏کار رفته است. چنانکه بعد از تبیین نظریه «همبستگى دین و سیاست» سید جمال الدین اسد آبادى، مخالف آن را سکولاریسم و «علمانیت» وصف مى‏کند: «کوشش‏هایى بعدها متقابلاً از طرف عمال استعمار در جهت جدایى دین و سیاست (سکولاریسم) به عمل آمد که به نام «علمانیت» معروف شد.» [5]

ایشان جدایى دین از سیاست را به «بیرون کردن دین از صحنه سیاست» تعریف کرده و آن را جدایى از اعضاى ذاتى و اصلى خود وصف مى‏کند.

«جدایى دین و سیاست - به مفهومى که آتاتورک قهرمانِ آن بود که ترکیه را به بدبختى کشانید و به شکلى که در ایران عمل شد - به معناى بیرون کردن دین از صحنه سیاست بود که مساوى است با جدا کردن یکى از عزیزترین اعضاى پیکر اسلام از اسلام.» [6]

تعریف فنى‏ترِ سکولاریسم این است که دین تنها به امور عبادى و معنوى منحصر شده است و یا فاقد احکام اجتماعى و سیاسى است یا اینکه احکام اجتماعى دین مانند تشکیل حکومت توسط پیامبر(ص) نه به عنوان امر دینى که به عنوان امر دنیوى و اتفاقى صورت گرفته است، این رویکرد به دین در چهار سده پیش در ایران آغاز شده بود؛ استاد در آن عصر با نقد این رویکردمى‏نویسد:

«من نمى‏توانم باور کنم یک نفر در یک کشور اسلامى زندگى کند واین اندازه از منطق اسلام بى خبر باشد، ما با این نغمه که اسلام خوب است اما به شرط اینکه محدود به مساجد و معابد بوده و با اجتماع کارى نداشته باشد، حدود نیم قرن است که آشناییم.» [7]

استاد در ادامه جملات فوق، خاستگاه سکولاریسم را «جهان غرب» مى‏خواند.

«این نغمه از ماوراى مرزهاى کشورهاى اسلامى بلند شده و در همه کشورهاى اسلامى تبلیغ شده است.» [8]

«علمانیت» واژگان عربى سکولاریسم است که در محاورات عربى معادل سکولاریسم به کار مى‏رود. این واژه اصطلاح جدیدى است که در ادبیات عرب سابقه‏اى ندارد. [9]

تلفظ این واژه، دوگونه - با فتح یا کسر حرف اوّل قرائت شده است، با فتح آن «عَلْمانیت»، از عالَم به معناى دنیا، مشتق شده است که به معناى دنیوى است. با کسر آن «عِلمانیت»، از علم اشتقاق یافته که به معناى علم گرایى در مقابل دین‏گرایى به کار مى‏رود.


نقد مبانى نظرى سکولاریسم

سکولاریسم در ابتدا به عنوان یک پروسه تاریخى، معلول عوامل و علل تاریخى است که با مرور زمان علل و عوامل دینى نیز در پایایى و رشد آن در مسیحیت مؤثر بودند که مجموع آن دو، «علل دینى وتاریخى» سکولاریسم در مسیحیت را ترکیب مى‏دهند که نگارنده تفصیل آن را در موضع دیگر تبیین کرده است. [10] آنچه از مبانى در این مقال بدان مى‏پردازیم، مهم‏ترین مبانى نظرى و مکاتبى است در بُعد معرفتى که در رشد و نمو سکولاریسم نقش ایفا کردند.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ ?
 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 1 بازدید
    بازدید دیروز: 0
    کل بازدیدها: 21467 بازدید
  • درباره من
  • مطالب بایگانی شده
  • اشتراک در خبرنامه
  •