سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مبنای پنجم:لیبرالیسم (68) (جمعه 86/12/3 ساعت 12:3 عصر)
لیبرال، در لغت به معناى رهایى و آزادى انسان ار هر گونه قید و بند است. انسان لیبرال انسانى است که آزادى خود را بر همه چیز مقدم مى‏دارد و چون بعصى از آموزه‏هاى دینى، آزادى مطلق انسان را تحدید و تقیید مى‏کند، از سوى انسان لیبرال پذیرفتنى نیست.

لیبرالیسم در عرصه‏هاى مختلف، از جمله عرصه سیاست و اقتصاد، مطرح است و به اعتبار آنها به لیبرالیسم سیاسى و اقتصادى تقسیم مى‏شود .

لیبرالیسم سیاسى بر آزادیهاى انسان در عرصه اجتماع و سیاست تأکید مى‏کند و معتقد است از آنجا که انسان آزاد آفریده شده، نباید آزادى‏هاى فردى و اجتماعى او از سوى مکاتب و ادیان تحدید یا سلب گردد. [69]

لیبرالیسم اقتصادى با طرفدارى از آزادى‏هاى انسان در حوزه اقتصاد، در صدد تحصیل منافع اقتصادى انسان است، لذا واژگان دینى؛ مانند «حلال و حرام»، «ربا» و «مالیات شرعى» بى معنا و خردگریز است، همچنین لیبرالیسم اقتصادى بر این باور است که اکثر ادیان، با دادن وعده‏هاى ثواب اخروى، متدینان را از فعالیتهاى اقتصادى باز مى‏دارند. [70]


بررسى و تحلیل

در نقد این مبنا،نکات ذیل لازم به تأمل است.

1. اسلام دین آزادى: لیبرالیسم بر آزادى فرد تأکید دارد، در حالى که اسلام از چهارده سده پیش، حقوق و آزادى‏هاى فرد به عنوان یک آموزه دینى دفاع کرده است.

«روح آزادى خواهى و حریت در تمام دستورات اسلامى به چشم مى‏خورد. در تاریخ اسلام با مظاهرى روبرو مى‏شویم که گویى به قرن هفدهم دوران انقلاب کبیر فرانسه و یا قرن بیستم دوران مکاتب مختلف آزادى خواهى متعلق است». [71]

آزادى انسان در اسلام از شرافت و کرامت ذاتى او در دستگاه خلقت و آفرینش آزاد وى سرچشمه مى‏گیرد. استاد با اشاره به وصیت امام على (ع) به فرزندش حسن (ع): «وَ لاتَکُنْ عبدَ غیرک و قد جعلک اللهُ حُرّاً» [72]مى‏گوید:

«تعالیم لیبرالیستى، در متن تعالیم اسلامى وجود دارد، زیرا این گنجینه عظیم از ارزشهاى انسانى در معارف اسلامى نهفته بود.» [73]

«از نظر اسلام، انسانها به حسب گوهر و ذات برابرند، مردم از دو گونه یا چندگونه آفریده نشده‏اند، رنگ، خون، نژاد و قومیت ملاک برترى و تفوق نیست. سید قرشى و سیاه حبشى برابرند. آزادى، دموکراسى و عدالت در اسلام زاده برابرى و مساوات انسانها است». [74]

استاد در باره تأکید اسلام بر انواع حقوق و آزادى‏هاى فرد در عرصه‏هاى سیاسى، اقتصادى، قضایى و مدنى مى‏گوید:

«فرد از نظر اسلام، چه از نظر سیاسى و چه از نظر اقتصادى و چه از نظر قضایى و چه از نظر اجتماعى حقوقى دارد. از نظر سیاسى حق مشورت و حق انتخاب و از نظر اقتصادى حق مالکیت بر محصول کار خود و حق انتخاب معاوضه و مبادله و صدقه و وقف و اجاره و مزارعه و غیره در مایملک شرعى خود دارد و از نظر قضایى حق اقامه دعوى و احقاق حق و حق شهادت و از نظر اجتماعى، حق انتخاب شغل و مسکن و انتخاب رشته تحصیلى و غیره و از نظر خانوادگى حق انتخاب همسر دارد.» [75]

بنابراین، اسلام بر خلاف مسیحیت، دین آزادى است و ناسازگارى مسیحیت با آزادى و رفتار ناشایست کلیسا موجب شد که لیبرالها میان آزادى و دین، ناسازگارى قائل شوند و براى آزادى، قید دین را بزنند، استاد در این باره مى‏نویسد:

«تفتیش عقاید و اختناق و روش ضد آزادى و دموکراسى کلیسا بود که دنیا را به این حالت کشانید و این سؤال را در برابر خود مطرح کرد که یا باید خدا را بپذیریم یا دموکراسى را.» [76]

2. تفاوت آزادى غربى و اسلامى: در نقد حقوق طبیعى رایج در فلسفه غرب، به تفصیل گذشت که نگاه فلاسفه غرب به حقوق طبیعى، از جمله آزادى، نگاه مادى و محور قراردادن بعد حیوانیت انسان است، در حالى که اسلام «انسانیت انسان »را محور و مبناى تفسیر حقوق و آزادى‏هاى انسان قرار داده است و از این منظر به تفسیر آزادى مى‏پردازد. رهاورد آن اختلاف، آزادى انسان در دو فلسفه اسلامى و غربى مى‏شود. پس آزادى و لیبرالیستى که استاد از آن جانب‏دارى مى‏کند، نه معناى غربى آن، که معناى فلسفى دینى آن است که توضیحش گذشت. استاد قسم دیگرى از آزادى، به نام «آزادى معنوى» را مطرح مى‏کند که آن تنها در ساحت دین جریان دارد. آزادى معنوى، آزادى روح انسان از انواع بند و اسارتهاى مادى؛ از قبیل: نفع‏طلبى، جاه‏طلبى، شهوت‏رانى و به بیانى روح انسان در اسارت این زنجیرها قرار نگیرد.

«آزادى معنوى بر خلاف آزادى اجتماعى، آزادى انسان خودش از خودش است. آزادى اجتماعى آزادى انسان است از قید و اسارت افراد دیگر ولى آزادى معنوى نوع خاصى از آزادى است...یعنى نگذارند شرافت انسان، انسانیت انسان به عقل و وجدان انسان، اسیر شهوت انسان بشود. اسیر خشم انسان بشود، اسیر منفعت‏طلبى انسان بشود، این معناى آزادى معنوى است». [77]

به دلیل تفاوت آزادى غربى و اسلامى، استاد میان «آزادى عقیده» و «آزادى تفکر» تفاوت قائل شده و اسلام را طرفدار - نه هر آزادى عقیده باطل، بلکه حامى - آزادى عقیده‏اى مى‏داند که از تفکر و اندیشه صحیح و به اصطلاح از «دلیل» - و نه «علت» - سرچشمه بگیرد. [78] همچنین ایشان در آزادى‏هاى سیاسى و اجتماعى، به محدودیتهایى قائل است که تفصیل آن در حوصله این مقال نیست. [79]

حاصل آنکه با توجه به اینکه آیین مقدس اسلام از همان بدو پیدایش خویش به انواع آزادى‏هاى انسانى اهتمام خاصى را مبذول داشته است، با مسأله آزادى انسان، نه تنها هیچ چالشى ندارد، بلکه خود را از مدافعان تاریخى آن نیز مى‏داند، لذا مشکل لیبرالیسم از عدم اهتمام مسیحیت به شرافت و آزادى انسان نشأت گرفته و به آن هم اختصاص‏دارد.

بارى، بعضى نکات در لیبرالیسم وجود دارد که با آموزه‏هاى اسلامى نیز سازگار است؛ از جمله، آزادى مطلق در عقیده و ارتداد وآزادى جنسى. استاد با پیش کشیدن بحث فلسفى و اینکه منافع ومصالح حقیقى انسان و جامعه با آزادى‏هاى مطلق همخوانى ندارد، به حل معارضه پرداخته است.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ ?
 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 5 بازدید
    بازدید دیروز: 0
    کل بازدیدها: 21499 بازدید
  • درباره من
  • مطالب بایگانی شده
  • اشتراک در خبرنامه
  •