سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مبنای سوم :علم گرا ئی(سیا نتیسم) (28) (جمعه 86/12/3 ساعت 12:11 عصر)
خاستگاه و یکى از مبانى مهم نظرىِ سکولاریسم، رشد و بالندگى علوم تجربى در دوره رنسانس بود که با کشف و شناخت نوع روابط پدیده‏هاى جهان توسط علم، برخى انگاره‏هاى مسیحى و دینى مورد تردید و انکار قرار گرفت. [29] در چگونگى تأثیر علم گرایى در سکولاریسم مسیحیت، سه مرحله ذیل قابل تأمل است:

الف. ناسازگارى با برخى از آموزه‏هاى مسیحى: آبا کلیسا با جمودبه ظاهر کتاب مقدس، همچنین تقدیس و دینى خواندن فلسفه و علوم روم باستان (ارسطو)، بعضى اصول و قواعد طبیعى و علمى را به عنوان اصل مسلم و جزو مسلّمات دینى خود تلقى کرده بود. گردونه علم با تحول خود، خط بطلان بر آن کشید. مثال بارز آن حرکت خورشید بر دور زمین بود که انگاره دینى کلیسا بود و گالیله خلاف آن را ثابت کرد. واکنش کلیسا در برابر این کشفیات و ابتکارات عالمان تجربى منفى بود؛ به گونه‏اى که کلیسا با نامقدس خواندن علوم خارج از کلیسا و تکفیر دانشوران، آنان را در دادگاه‏هاى تفتیش عقاید محکوم و به کیفرمى‏رساند.

این واکنش کلیسا موجب شد که این تلقّى نزد دانشمندان و مردم ظهور کند که دین با علم سرسازگارى ندارد و براى علم هم که شده، باید از دیانت دست کشید. [30]

ب. نفى حاکمیت خدا: در انگاره‏هاى سنتى ادیان، این آموزه رایج بود که همه امور و پدیده‏هاى زمینى، مستقیماً توسط خداوند انجام مى‏گیرد. علم جدید خلاف آن را ثابت کرد. علم براى هر پدیده مادى یک علت مادى جستجو و تبیین مى‏کرد و به نوعى دخالت خداوند در پدیده‏هاى مادى را بر نمى‏تابید. [31]

رویکرد فوق، حذف حاکمیت و تدبیر خداوند بر عالم را به تصویر مى‏کشاند که موجب سلب اعتماد و ایمان مردم به آموزه‏هاى فرا طبیعى؛ مانند اعجاز، مشیت الهى، تأثیر و توکل‏شد. [32]

ج. نفى مابعد الطبیعه: مرحله سوم علم گرایى، جمود دانشمندان تجربى بر انحصار هستى بر تجربیات و امور مادى بود که لازمه آن انکار عالم مابعدالطبیعه؛ از جمله وجود خداوند، فرشته، بهشت، وحى و امدادهاى غیبى است. [33]

با توجه به این پیامدهاى منفىِ علم است که واژگان معادل سکولاریسم در زبان عرب «علمانیت» - مأخوذ از علم - به کار برده شد و برخى نیز آن را به معناى علمى بودن یا علمى شدن، دقیق‏ترین ترجمه سکولاریسم ذکر مى‏کنند. [34]


نقد نظریه

موضع استاد شهید را در نکات ذیل مى‏توان تبیین کرد:

1. پذیرفتن نظام سببیّت و علیت: اولین نکته اینکه آیین مقدس اسلام بر خلاف انگاره‏هاى کهنِ دینى، نظام جهان را بر نظام سببیت و علیت مبتنى مى‏داند و لازمه آن خارج شدن نظام جهان ممکن از قلمرو قدرت و فاعلیت الهى نیست؛ چرا که نظام علیت در طول علیت و فاعلیت خداوند و نه در عرض آن است. [35]

«آنچه در اصطلاح فلسفه به نام نظام جهان و «قانون اسباب» خوانده شده، در زبان دین «سنت الهى» نامیده مى‏شود. قرآن کریم در چند جا گفته است: «هرگز در سنت خدا تغییرى نخواهى یافت»؛ [36] یعنى کار خدا، شیوه مخصوص و فرمول ثابتى دارد و تغییرپذیر نیست [37]

استاد در تبیین نیازمندى جهان، با وجود پذیرفتن نظام علیت مى‏گوید:

«اعتقاد به تأثیر و سببیت و نقش داشتن مخلوقات در نظام جهان نیز، با توجه به اینکه همان طور که موجودات استقلال در ذات ندارند، استقلال در تأثیر هم ندارند. موجودند به وجود او، و مؤثرند به تأثیر او» [38]، بنابراین آیین اسلام با پیش‏فرض علوم تجربى یعنى وجود نظام سببیت در دستگاه طبیعت منافاتى ندارد.

2. تشویق و اهتمام خاص اسلام به علم: اسلام خود از منادیان و طرفداران جدى و واقعى علم در جهان است. آیات و روایات در این موضوع، خود کتاب مستقلى مى‏طلبد و استاد در آثار مختلف خویش به این نکته تأکید بسیار دارد. [39] لذا هیچ‏گونه زمینه‏اى براى چالش علوم و دانشمندان با اسلام وجود ندارد. در تاریخ اسلام هیچ دانشمندى به جرم ابتکارات خود مورد محاکمه و مجازات قرار نگرفته است، بلکه آیین اسلام خود تمدن بزرگ اسلامى را در طى چندین قرن پى‏افکنده است که تمدن امروز مغرب زمین مدیون آن است. استاد یکى از علل این تمدن اسلامى را تشویق بى‏حد اسلام به امر تعلیم و تعلم و تفکر ذکرمى‏کند. [40]

3. عدم انحصار وجود و نظام علیت به عالم و نظام مادى: در علوم معقول، از جمله فلسفه مبرهن شده است که اصل وجود، به وجود مادى منحصر نشده است، بلکه وجود دیگرى به نام «وجود مجرد» در عالم خلقت وجود دارد که آن عالم نیز داراى نظام علیت خاص خود است.

در فلسفه و همچنین در آثار استاد اصل وجود عالم مجرد مبرهن شده است. [41] اصولاً بحث فوق یک بحث فلسفى و نه علمى است. همه علوم تجربى اصولاً اصل وجود و واقعیت را پیش‏فرض و از اصول موضوعه خود مى‏دانند و در صحت و سقم آن بحث نمى‏کنند. بحث آنها تنها در خواص و آثار وجود است، لذا اظهار نظر دانشمندان تجربى در باره عدم وجود عالم مادى، یک اظهار نظر خارج از شأن و تخصص آن‏هاست و باید بحث آن را به فلاسفه بسپارند. استاد در این باره مى‏نویسد:

«سنخ بحث علمى این است که همواره موضوعى را مفروض الوجود مى‏گیرد و به تحقیق در باره خواص آن موضوع مى‏پردازد. و اما اینکه فلان چیز آیا موجود است یا موجود نیست و به فرض وجود، وجودش چگونه وجودى است، پاسخ بحث دیگرى که نامش را فلسفه گذاشتیم قابل تحقیق است و علم نمى‏تواند به تحقیق این امور بپردازد.» [42]

حاصل آنکه احکام صادره مبنى بر انحصار وجود بر عالم مادى، از سوى دانشمندان فاقد وجاهت علمى است.

با پذیرفتن وجودِ عالمِ فراتر از عالم ماده، این نتیجه به‏دست مى‏آید که عالم مجرد نقش علیت و فاعلیت بر عالم مادى را دارد و امکان مداخله آن در پدیده‏هاى مادى وجود دارد. لذا اصل علیت در عالم مادى، به اسباب مادى منحصر نشده بلکه شامل علیت مجرد نیز مى‏شود؛ به این معنى که احتمال دارد علل مجرد در تکوین و تغییر حوادث مادى نقش را ایفا کنند، از این طریق، مى‏توان تأثیر دعا، توکل و معجزات را توجیه و تبیین کرد.

به دیگر سخن، علیت ادعایى دانشمندان تجربى در امور طبیعى صحیح و درست است، اما از آن بر نمى‏آید که علت یک امر به علت مادى منحصر شده است، بلکه براى اثر گذارى علت مجرد نیز فرض مطرح است.

به تقریر دیگر، علل و اسباب پدیده‏هاى مادى کشف شده توسط دانشمندان، از علل واقعى‏پدیده‏ها در شرایط عادى و معمولى است؛ و به این معنا نیست که دیگر و در شرایط غیرعادى هیچ سبب و علیت مادى نیست، دانشمندان تنها طرف اول یعنى کشف روابطعلمى را مى‏توانند ادعا کنند، اما نفى علل مادى ناشناخته از صلاحیت علم خارج است.استاد در این باره مى‏نویسد:

«ماتریالیست‏ها دچار چنین اشتباهى شدند و بخشى از قوانین طبیعى جهان را، که به‏وسیله‏علوم کشف گردیده، قانون‏هاى واقعى و منحصر فرض کرده‏اند و سپس معجزات را نقض قانون پنداشته‏اند.

ما مى‏گوییم آنچه را که علوم بیان کرده در شرایط مخصوص و محدودى صادق است و زمانى که با اراده یک پیغمبر یا ولىّ خدا کار خارق‏العاده‏اى انجام مى‏گیرد، وضعیت عوض مى‏شود و به عبارت دیگر، عامل و عنصر خاصى وارد میدان مى‏شود.» [43]






لیست کل یادداشت های این وبلاگ ?
 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 10 بازدید
    بازدید دیروز: 2
    کل بازدیدها: 21269 بازدید
  • درباره من
  • مطالب بایگانی شده
  • اشتراک در خبرنامه
  •